۲۱ شهریور ۱۳۹۱

بگوییم «طلبیدند بروم مشهد» یا «شرایط جور شد بروم»؟

آقای الف یک فرد دین‌دار سنتی است. چند سالی است نتوانسته به مشهد سفر کند. می‌گوید: "امام رضا نطلبیده است."
دو روز بعد، میسر می‌شود که برود. این بار می‌گوید: "امام رضا طلبید."

آقای ب یک فرد غیر «دین‌دار سنتی» است [اعم از دین‌دار متجدد (چنین تعبیری معنی دارد؟) یا غیردین‌دار]. داستان را می‌بیند. در حالت اول می‌گوید: "شرایط برای رفتن آقای الف جور نبود." در حالت دوم می‌گوید: "شرایط برای رفتن آقای الف جور شد."

تمایز این دو دیدگاه در مفهوم ِ دینی «طلبیدن» است؛ مفهومی که به‌گمان‌م در این داستان، نه اثبات‌پذیر است و نه ابطال‌پذیر. البته اثبات و ابطال در فضای متداول مدنظرم است. بدین ترتیب، این‌که من بمیرم و مثلا بعد از مرگ بفهمم که طلبیدن معنا داشته یا نه، تاثیری در ابطال‌ناپذیر بودن و اثبات‌ناپذیر این مفهوم ندارد.

در مقایسه بین این دو دیدگاه، مانده‌ام. نگاه آقای ب قوی است چون مفهومی ابطال‌ناپذیر یا اثبات‌ناپذیر را شامل نمیشود. نگاه آقای الف هم برـ‌‌هوا نیست چون احساس می‌کنم قرار نیست هر مفهومی که ابطال‌ناپذیر یا اثبات‌ناپذیر باشد، معدوم تلقی شود. 

فکر می‌کنم انتخاب بین این دو دیدگاه ـ صرف‌نظر از دیگر مباحث الاهیاتی ـ صرفا مبتنی بر تصمیم است؛ تصمیم بگیرم مثل آقای الف نگاه کنم  و یا چونان آقای ب. هر تصمیم هم احتمالا مزایا و معایبی خواهد داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر